وبلاگ حسام ایپکچی2025-07-31T18:50:15+03:30

زمین به ستوه خواهد آمد

[1] سرانجام روزی زمین از انسان به ستوه می‌آید
و دلتنگ طراوتِ روزهای پیش از بنی‌آدم می‌شود!
[2] حق، یک تصور است!
[3] خورشید، کوه، دریا، یا حتی فلان گربه که در آفتاب پیاده‌رو لمیده، این‌ها هستنده‌ای در طبیعت‌اند. جست‌وجو برای لقمه‌ غذا یا عطش درخت برای نوشیدن آب یا شعاع آفتاب بر زمین، این‌ها طبیعت است. درخت‌ها مرز ندارند، گربه‌ها به بیش از لقمه‌ای برای سیرشدن طمع نمی‌کنند، دریاها پیمان جمعی برای تحریم فلان رود یا صلح با فلان ساحل نمی‌بندند. چرا؟ چون جهان را آن‌گونه که انسان تصور می‌کند، تصور نمی‌کنند!
[4] خوب است آدمیزاد، جایی در کنار تمام مشغله‌های زیستِ انسانی به این جمله هم فکر کند که آن چیزهایی که «حق» می‌دانند؛ فقط «تصور» او است. گرچه که گاهی این تصورات در قالب «تصور جمعی» درآمده و می‌پنداریم همین است و جز این نیست اما… نه! می‌تواند جز این باشد.
[5] هوای شهر ما آفتابی است و آسمان خاکستری. آخر هفته من از چهارشنبه شروع می‌شود گرچه امروز تا بعدازظهر درگیر کارهای اداری‌ام اما از همین الان به خودم وعده داده‌ام که بعدازظهر کتاب جدیدی را که هدیه گرفته‌ام می‌خوانم و در صفحه نمی‌دانم چندم خوابم می‌گیرد و بدون کوک‌کردن ساعت، خواهم خوابید!

[6]

نگاه من از چیزهای اندکی تغذیه می‌کند!
[7] چندمین شب است که به این کار مشغولم. مثل صورتِ روزسوخته‌ای که شب‌ها پیش از خواب به نرمش فلان محلول و فلان کِرِم، تسکینش می‌دهیم. شب‌ها ذهنِ خشک‌شده‌ام در هیاهوی روز را با نرمشِ کلمات بوبن مهیای پایان روز می‌کنم. جالب اینجاست که من این کتاب را قبل‌تر خوانده‌ام اما نه آن‌گونه که این روزها می‌خوانم. این هم قرینه‌ای دیگر بر اینکه حالِ ما در فهمِ متن مؤثر است و گرچه متن از نویسنده است اما «فهم» را باید به خودمان نسبت بدهیم.
[8] آدم‌های زیرک، ذهن‌شان را با ریزمغذی‌ها پروار می‌کنند. فهم نیازمند «پرخوری» نیست، نیازمند «لطافت» است. باید اجازه دهیم یک کلمه ما را دگرگون کند. باید علفِ سبز شده در سنگ‌فرش، به‌اندازه اثری هنری در مشهورترین گالری جهان، ما را به خود خیره کند. برای شما هم روخوانی کردم. فرصت ادیت و ویرایش نبود. این‌گونه کتاب‌خوانی را میل دارید؟
#حسام_ایپکچی

1007 1400

مرد و گربه

10 مهر 1400|

معنای زندگی یا معنای من؟ سودای یافتن معنا برای زندگی به نوشتن انبوهی از مقالات، کتاب‌ها و یا برگزاری سخنرانی‌ها و نشست‌های زیادی ختم شده است. اما همه این جستجوگری با یک فرض آغاز می‌شود. اینکه من انسانی هستم که در مقام شناسا (سوژه) قصد دارم معنایی را بیابیم برای موضوعی (ابژه) به نام زندگی که گویی همچون کتابی مستقل در برابر من است و حالا نیاز دارم کسی بگوید معنای این کتاب چیست. به نظر می‌رسد این [...]

2705 1400

مصیبت شناسی

27 مرداد 1400|

درمعنای واژه مصیبت تعمق کردید؟ به نظر شما «من» چه نقشی در تراژدی مصیبت دارم؟ پاسخ به این سوال، انگیزه یادداشت مصیبت شناسی است

1905 1400

میانمایگی چیست

19 مرداد 1400|

چند سوال برای آغاز گفتگو لطفا قبل از ورود به بحث در این چند سوال فکر کن. آیا با پاسخ‌های من به پرسشها موافقی؟ کار رو به سلیقه کی انجام میدی؟ کارفرما. لباس رو به هنجار کی می‌پوشی؟ جامعه. فرزندی رو با ارزش‌های کی بجا میاری؟ والدین. جشن رو به ذائقه کی تدارک میبینی؟ مهمون. مشق رو با الگوی کی انجام میدی؟ استاد. عاشقی رو به میل کی پیش می‌بری؟ معشوق. والد بودن رو با ذوق کی کوک [...]

604 1400

علم، غارب است

6 تیر 1400|

اندیشیدن درکلمات مانند خواندن کتابهایی که ناخوانده برایم روز به روز شیرین‌تر می‌شود. انگار فرصت دارم واژه‌های همگانی را در معنای اختصاصی خودم تالیف کنم. نه آن معنای اختصاصی که کاملا بیگانه با معنای عام باشد، بلکه به آن معنا که هر واژه را چنان که می‌فهمم به جستاری مستقل بدل کنم. و اینبار نوبت رسید به واژه غربت. طبق معمول به سراغ لغتنامه دهخدا می‌روم. ایشان مقابل غریب نوشته‌اند: غریب. [غ َ] (ع ص) هر چیزی نادر [...]

3103 1400

در نکوهش خودشناسی

31 خرداد 1400|

آشنایی با ژیژک حدود دو سال قبل – فرودین نود و هشت - برای اولین بار نام ژیژک (Žižek) را در خبر مناظره او با پترسون (Peterson) شنیدم! برایم شگفت انگیز بود که مردمان دیاری هزینه می‌کنند برای خرید بلیط و تماشای مناظره دو دانشمند و این بلوغی است که ما برای رسیدن به آن چند دهه راه پیش رو داریم، این متاعی است که در سرزمین ما مشتری چندانی ندارد. به هرحال آشنایی من با ژیژک بسیار [...]

بازگشت به بالا