وبلاگ حسام ایپکچی2024-10-04T11:56:00+03:30

ایگو، روایت من درباره من

498 [1] مادامی‌که ما به تفکیکی برای «من» و «خود» آگاه نباشیم؛ در واقع هنوز به افتتاح مسئله «خود» نیز نرسیده‌ایم. «من» خبر می‌دهد از وضعیتْ، چنان‌که هست. «خود» اشاره دارد به وضعیتْ، چنان که «می‌تواند» بشود. یا شاید به بیان دیگر، «من» اشاره دارد به محتوی کنونی ظرف اما خود اشاره دارد به «ظرفیت» و تا این تمایزها را نتوانیم حل کنیم مباحثی مانند روایت خود و خودشناسی و... همه فاقد دقت است. [2] از جمله کسانی که زحمت‌ها کشیده برای توصیف و تجزیه من، فروید است. در تقسیم سه‌گانه فروید به «نهاد» و «خود» یا ایگو و «فراخود» [...]

کار قلب شکستن است

[1] گاهی از دستِ خودمان می‌افتد و می‌شکند؛ گاهی به سنگِ زبان این و آن می‌شکند؛ گاهی قصد نداریم و ندارند اما پا می‌خورد و می‌شکند؛ گاهی کسانی ابراهیم‌گونه رسالتشان را شکستنِ ما می‌بینند و می‌شکند؛ خلاصه نمی‌دانم ماجرا از چه قرار است اما هرچه هست؛ قلب آن‌قدر شکستنی است که گاهی به نگاهی ترک برمی‌دارد. انگار که برای شکستن سرشته شده باشد. [2] چه تفاوت می‌کند به چه بهانه؛ خلاصه آن‌گاه که شکست یعنی وقتِ «دگربودی» فرا رسیده. قلب به آن سبب که می‌تواند ما را از آنچه هستیم به چیز دیگری بدل کند، اسمش شده است «قلب»! کار [...]

مبارزه، مداومت در ابراز است

ابراز، مرز میان بود و نبود است ابراز یعنی آشکار کردن آن چیزی که پوشیده و درونی است. اصطلاحاتی نظیر ابراز دوستی یا ابراز عشق در همین معناست؛ یا کلمه مُبَرّز از همین ریشه به معنای آشکار و روشن است. به نحو خلاصه می‌توان ابراز را «نمود» بخشیدن به «بود» دانست. مثلا آشکار کردن عشق و محبت به کسی از طریق گفتار و کردار را «ابراز عشق» می‌نامیم تا آنچه «بودنش» پنهان و در درون من است برای جزمن و دیگری نیز آشکار شود. بدون این آشکارگری، از منظر ناظر بیرونی فرقی بین بود و نمود نیست!‌ آن کس که [...]

مدارا و حق‌طلبی

سوال آغازین اندیشیدن بر «محور» پرسش آغاز خواهد شد و اگر این پرسش آغازین به دقت مورد توجه قرار نگیرد، از همان ابتدا کاسه‌ای به دست نداریم که قرار باشد با «آگاهی» لبریزش کنیم. بر همین مبنا لطفا این سوال را با حوصله و در صورت نیاز «تکرار» بخوانید: آیا کتاب، آیین، مکتب، استاد، نهضت، ایسم یا هر مرجع دیگری را می‌توان نام برد که «همه حقیقت» را در خود جمع کرده باشد آنطور که چیزی بیرون نمانده باشد و ما با منحصر شدن به همان «منبع» از مواجهه با هستی و مراجعه به دیگری بی‌نیاز شویم!؟ مواجهه متناهی با [...]

مرد و گربه

معنای زندگی یا معنای من؟ سودای یافتن معنا برای زندگی به نوشتن انبوهی از مقالات، کتاب‌ها و یا برگزاری سخنرانی‌ها و نشست‌های زیادی ختم شده است. اما همه این جستجوگری با یک فرض آغاز می‌شود. اینکه من انسانی هستم که در مقام شناسا (سوژه) قصد دارم معنایی را بیابیم برای موضوعی (ابژه) به نام زندگی که گویی همچون کتابی مستقل در برابر من است و حالا نیاز دارم کسی بگوید معنای این کتاب چیست. به نظر می‌رسد این خشت کژ کافی است تا بحث در معنای زندگی همواره در سطح باقی بماند. نمی‌خواهم روان بودن هم صحبتی را فدای واژگان [...]

مصیبت شناسی

درمعنای واژه مصیبت تعمق کردید؟ به نظر شما «من» چه نقشی در تراژدی مصیبت دارم؟ پاسخ به این سوال، انگیزه یادداشت مصیبت شناسی است

میانمایگی چیست

چند سوال برای آغاز گفتگو لطفا قبل از ورود به بحث در این چند سوال فکر کن. آیا با پاسخ‌های من به پرسشها موافقی؟ کار رو به سلیقه کی انجام میدی؟ کارفرما. لباس رو به هنجار کی می‌پوشی؟ جامعه. فرزندی رو با ارزش‌های کی بجا میاری؟ والدین. جشن رو به ذائقه کی تدارک میبینی؟ مهمون. مشق رو با الگوی کی انجام میدی؟ استاد. عاشقی رو به میل کی پیش می‌بری؟ معشوق. والد بودن رو با ذوق کی کوک میکنی؟ فرزند. محتوا رو با شوق کی تراز میکنی؟ مخاطب. میبینی هر نقشی که برعهده میگیری ارزش حاکم بر آن را «دیگری» [...]

علم، غارب است

اندیشیدن درکلمات مانند خواندن کتابهایی که ناخوانده برایم روز به روز شیرین‌تر می‌شود. انگار فرصت دارم واژه‌های همگانی را در معنای اختصاصی خودم تالیف کنم. نه آن معنای اختصاصی که کاملا بیگانه با معنای عام باشد، بلکه به آن معنا که هر واژه را چنان که می‌فهمم به جستاری مستقل بدل کنم. و اینبار نوبت رسید به واژه غربت. طبق معمول به سراغ لغتنامه دهخدا می‌روم. ایشان مقابل غریب نوشته‌اند: غریب. [غ َ] (ع ص) هر چیزی نادر و نو.(منتهی الارب) (آنندراج). نادر. (غیاث اللغات) (منتهی الارب). عجیب و نادر. (فرهنگ نظام). شگفت . عجیب و غیر مأنوس . (المنجد). [...]

بازگشت به بالا