وبلاگ حسام ایپکچی2025-07-31T18:50:15+03:30

انسان و مساله گُزیدگیِ خوراک

[6]

اسم کتابش هم به تنهایی کافی بود: هنر انسان شدن!

[7]

کارل راجرز در این کتاب، انسان را «شدنی» می‌داند. مسیر و فرایندی باید سپری شود تا آدمیزاد انسان بشود و این فرایند هم نه تکنیک است و نه فن، بلکه «هنر» است. جایی از این کتاب می‌گوید که هرچه در این فرایند پیش‌تر رفته باشیم و از آلایش و ناخالصی‌هایمان کاسته شده باشد از «شتاب»‌مان برای قضاوت «قاطعانه»ی دیگران کاسته می‌شود.

[8]

عکس گزاره را می‌توانید به عنوان شاخصِ ناپختگی و ناخالصی لحاظ کنید یعنی آنانی که قاطع و سریع نسبت به دیگران قضاوت می‌کنند، این سرعت را نه مدیون توانایی بلکه مدیون ناتوانی از «ارزیابی عمیق» هستند. جاده که کوتاه باشد، آدم زود به مقصد می‌رسد. عقل کوتاه هم، زود به جواب خواهد رسید.

[9]

پنجشنبه به شب رسید و راهی هستم دیدنِ عزیزجان. روز خوبی به شب رسید. ساعات خوابیدن و خوردن را که حذف کنم، یک ساعتی صرف در دیدن سریال شد و یک ساعتی هم نوشتن. الباقی را بی‌وقفه کتاب خواندم. اشکالی دارد برای نوازش ایگوی کودکانه‌ام خبرتان کنم که امروز یکصد و هفتاد صفحه کتاب خواندم؟

906 1403

انسان در انسان سکنا می‌گزیند

9 شهریور 1403|

490 [0] می‌شود در همین ابتدای کلام توافق کنیم که من کلمه سکنا را ننویسم «سکنی» و از یاء برای پایه الف‌مقصوره استفاده نکنم؟ بدون قصد ورود در این مناقشه که کدام نحوه از نوشتن صحیح‌ یا صحیح‌تر است، دوست می‌دارم که آنچه در قالب حروف و کاراکترها بر روی صفحه می‌نشیند، نزدیک‌ترین شکل به بیانم باشد و برای همین می‌نویسم: سکنا [1] هایدگر می‌گوید «انسان مدرن روی زمین سکنا ندارد» و این را در نقد مدرنیته و [...]

206 1403

انسانِ تماشاباخته

2 شهریور 1403|

497 [1] هایدگر انسان مدرن را «بی‌خانمان» می‌داند و برای این مساله چهار سبب را برمی‌شمارد که نگاه نکردن به آسمان بیشتر از دیگر اسباب، نظر مرا به خود جلب کرد. برایم سوال شد که چطور می‌شود انسانِ مدرن - که ابزار و ادواتش برای تماشای آسمان حتما بیشتر از انسان سنتی است -‌ توان تماشای آسمان را نداشته باشد اما همین ایراد را به انسانِ کهن که متحیرانه به آسمان خیره می‌شده وارد ندانیم؟ یعنی بگوییم انسان [...]

106 1403

ایگو، روایت من درباره من

1 شهریور 1403|

498 [1] مادامی‌که ما به تفکیکی برای «من» و «خود» آگاه نباشیم؛ در واقع هنوز به افتتاح مسئله «خود» نیز نرسیده‌ایم. «من» خبر می‌دهد از وضعیتْ، چنان‌که هست. «خود» اشاره دارد به وضعیتْ، چنان که «می‌تواند» بشود. یا شاید به بیان دیگر، «من» اشاره دارد به محتوی کنونی ظرف اما خود اشاره دارد به «ظرفیت» و تا این تمایزها را نتوانیم حل کنیم مباحثی مانند روایت خود و خودشناسی و... همه فاقد دقت است. [2] از جمله کسانی [...]

3105 1403

کار قلب شکستن است

31 مرداد 1403|

[1] گاهی از دستِ خودمان می‌افتد و می‌شکند؛ گاهی به سنگِ زبان این و آن می‌شکند؛ گاهی قصد نداریم و ندارند اما پا می‌خورد و می‌شکند؛ گاهی کسانی ابراهیم‌گونه رسالتشان را شکستنِ ما می‌بینند و می‌شکند؛ خلاصه نمی‌دانم ماجرا از چه قرار است اما هرچه هست؛ قلب آن‌قدر شکستنی است که گاهی به نگاهی ترک برمی‌دارد. انگار که برای شکستن سرشته شده باشد. [2] چه تفاوت می‌کند به چه بهانه؛ خلاصه آن‌گاه که شکست یعنی وقتِ «دگربودی» فرا [...]

1411 1401

مبارزه، مداومت در ابراز است

14 بهمن 1401|

ابراز، مرز میان بود و نبود است ابراز یعنی آشکار کردن آن چیزی که پوشیده و درونی است. اصطلاحاتی نظیر ابراز دوستی یا ابراز عشق در همین معناست؛ یا کلمه مُبَرّز از همین ریشه به معنای آشکار و روشن است. به نحو خلاصه می‌توان ابراز را «نمود» بخشیدن به «بود» دانست. مثلا آشکار کردن عشق و محبت به کسی از طریق گفتار و کردار را «ابراز عشق» می‌نامیم تا آنچه «بودنش» پنهان و در درون من است برای [...]

3104 1401

مدارا و حق‌طلبی

31 تیر 1401|

سوال آغازین اندیشیدن بر «محور» پرسش آغاز خواهد شد و اگر این پرسش آغازین به دقت مورد توجه قرار نگیرد، از همان ابتدا کاسه‌ای به دست نداریم که قرار باشد با «آگاهی» لبریزش کنیم. بر همین مبنا لطفا این سوال را با حوصله و در صورت نیاز «تکرار» بخوانید: آیا کتاب، آیین، مکتب، استاد، نهضت، ایسم یا هر مرجع دیگری را می‌توان نام برد که «همه حقیقت» را در خود جمع کرده باشد آنطور که چیزی بیرون نمانده [...]

بازگشت به بالا