می‌انگارم عظمت خدا در چیزهای کم مقدار جلوه‌گر می‌شود … نگاه من از چیزهای اندکی تغذیه می‌کند: از اندک خزه‌ای به روی دیواری کوتاه

[1]

برای من مواجهه با این سطرها از کتاب نور جهان – کریستین بوبن – ذهن‌برانگیز بود! آنچه تا امروز شنیدم و خواندم (و حتی گفته‌ام) در نقدِ هرروزگی زندگی است و حالا بوبِن همین را به عنوان زیبایی معرفی می‌کند. به نظرم باید تفکیک باشد بین «هرروزگی» و «هرزگی». اگر هر روز را مانند برگ سفیدی از دفتر ببینیم، در زیبایی آن تردیدی نیست.
[2] قضاوت را باید به شب موکول کرد. روز که به غروب رسید، آن برگ را دوباره تماشا کنیم و ببینیم با نوشته‌های ما آیا زیباتر از آنچه بوده است شده؟ یا به عکس، زلالی صفحه را به بطالتِ کلماتِ هجو آمیخته‌ایم!
[3] در یادداشت دیروز گفتم که ادامه دارد اما آنقدر خسته رسیدم خانه که جانِ ادامه‌اش نبود. امروز دیگر وعده نمی‌دهم. روز شلوغی است. باید اسلایدهای جلسه عصر را آماده کنم و تا دیرشب در کلاسم. آفتاب درآمده و آسمانِ تهران خاکستری است! از بین پاکی آسمان و خلوتی زمین باید یکی را انتخاب کنیم. باران که باشد آسمان پاک است و زمین ترافیک!

[4] دوست داشتن کسی در حکم خواندن اوست
[5] شب به سر رسید و درس به آخر. در تنفس میان کلاس، ادامه کتاب نور جهان (کریستین بوبن) را خواندم. این سطر برایم جالب بود و در آغاز درسِ بعدی برای بچه‌ها روخوانی کردم. دوست داشتنِ کسی مانند خواندن اوست و چه بسا گاه ما مشتاقِ‌ دوست داشتن کسی هستیم اما توانِ خواندنش را نداریم. چه بسا گاه فقط فصلی از کسی را می‌توانیم بخوانیم و سپس خواندش برایمان دشوار می‌شود.
[6] چه چیزی بجز کتاب می‌توانست ما را اینچنین محرمِ گفتگوها و نجواهای پنهانیِ ذهنِ لطیفی مانند ذهنِ کریستین بوبن کند. این سطرها را مزه مزه می‌کنم و همچنان کتاب ادامه دارد. چقدر قدردان مولف‌ها و مدرس‌ها و مترجم‌هایی هستم که عمرشان را وقف «فهم‌پذیر» کردنِ دانش برای ما کرده‌اند.
[7] کلاس به آخر رسیده بود. حمیده سر در گوشی بود. پرسیدم خوبی؟ این رسم معمول همه کلاس‌هاست که از احوال همه می‌پرسم. از اخبار گفت و بعد برای بچه‌ها گفتم، همه حرف‌ها و درس‌هایی که خوانده‌ایم برای روزهای سخت است. حالا محک بزنید و ببینید که آیا به کار می‌آید یا نه. برای #انسان_فرزی، ساحت‌های زندگی متنوع است چون رسم فرزانگی «بخش‌پذیری» َ نحوه‌های بودن است. باید چنان باشیم که وجهی از ما بتواند در جنگ باشد و وجهی دگر سطرهای کتاب بوبن را مزه‌مزه کند. باید وجهی از ما سر به کار باشد و وجهی دگر دل به یار. انسان در همین جمع نقیضین است که می‌تواند فرزانه‌زی یا فرزی شود.