مختصری از من

چند صباحی از تولدمان می‌گذرد که یاد می‌گیریم اگر کلمه‌ای صدا شد، یعنی با «من» کار دارند. اخت می‌شویم که این کلمه، «اسم» ماست و بعد از آن است که وقتی می‌پرسند که هستی؟ همان چند حرف را بر زبان می‌آوریم. به این قرار: من حسام هستم و در تمام ایام تحصیل، هر وقت معلم گفت: حسام ایپکچی ؛ دستم را بلند کردم و گفتم «حاضر»!

حسام ایپکچی

گذران عمر، چند کلمه دیگر بر حسام ایپکچی بودن اضافه کرد. حالا علاوه بر نام، شغل و رشته تحصیلی‌مان را نیز می‌پرسند تا ما را بر اساس الگوهایی از پیش تعریف شده، «آشنا» و شناخته شده تصور کنند. اما حقیقت این است که این کلمات، هرگز نمی‌تواند تصویر کاملی از من و تو را ارائه دهد.